دربارهی آلِن کِی و مسئله آموزش
آلن کی§ به انگلیسی Alan Curtis Kay ، پیش گام برنامهنویسی شیگرایی(Object Orientation)، یکی از طراحان زبان برنامهنویسی اسمالتاک(Smalltalk) و از مشهورترین صاحب نظران حوزه رابط کاربری، از دنیای برنامه نویسی، مرورگر ها ، اشیاء و توهم الگوها(patterns) میگوید. آلنکی در17 مِی سال 1940 چشم به جهان گشود. او یکی از پیشتازان و دانشمندان موثر در زمینه کامپیوتر و برنامهنویسی است. او هماکنون مسئول سازمانی به نام (Viewpoints Research Institute (VPRI است که کارش حمایت از ایدههای آموزشی و بهبود در زمینه آموزش جهانی است.
زبان اسمالتاک
در سپتامبر سال 1972، آلنکی طراحی اولیه اسمالتاک را به پایان رساند. دن اینگالس(Dan Ingalls§) ظرف چند روز پیادهسازی آن را انجام داد و زبان را اجرایی کرد. مسأله بعدی این بود که کودکان اسمالتاک را یاد بگیرند و استفاده کنند. هدف آلن کی جاهطلبانه بود: او میخواست اسمالتاک، انقلابی در روش آموزش کودکان پدید آورد. آلن کی تحت تأثیر افکار ژان پیاژه، جروم برونر(Jerome Bruner§) و رودولف آرنهایم(Rudolf Arnheim§)، معتقد شده بود که میزان فراگیری کودکان از طریق مشاهده تصاویر بیشتر از خواندن متن است. در فاصلهی زمانی کوتاهی پس از آن، تد کِهلِر(Ted Kaehler§) و دیانا مِری(Diana Merry§) با استفاده از اسمالتاک ابزارهای تصویرسازی را به وجود آوردند.
آلن کی، آدل گلدبرگ(Adele Goldberg§) و استیو وبر را که در استنفورد بودند برای کار با کودکان استخدام کرد. گلدبرگ در سال 1974 روشی برای آموزش اسمالتاک از طریق جعبه نمایشی کوچکی به نام Joe ابداع کرد. فرمانی نظیر «Joe turn 30!» جعبه را 30 درجه میچرخاند و فرمان «Joe grow 15!» ، جعبه را 15 درصد بزرگتر میکرد. جعبهی کوچک، قابل تکثیر بود، میتوانست با استفاده از فرمان «forever do» به طور مداوم بچرخد و نظایر آن.
برای اینکه بدانید این دستورات چگونه کار میکند و آلنکی چطور آنها را در کامپیوتر طراحی و استفاده کرد، میتوانید ویدئویش را در تد(این لینک§) مشاهده کنید.
پیشبینی درست آلن کی در مورد کامپیوترهای شخصی
متأسفانه مدیریت شرکت زیراکس مانند آلنکی علاقهمند به آموزش بچهها نبود. در سال 1976، سرانجام بازدارندگیهای بوروکراتیک سازمانی پیروز شد و مدیریت شرکت تصمیم گرفت منابع دیگری را در اختیار طرحهای نرمافزاری و سختافزاری PARC قرار ندهد. آلنکی و همکارانش نیز متقابلاً اصرار داشتند که شرکت باید ریسک بیشتری بپذیرد. آلنکی در یادداشتی به مدیریت زیراکس، به درستی پیشبینی کرد که در دههی 1990 میلیونها رایانهی شخصی وجود خواهد داشت و این رایانهها نیازمند نوعی خدمات اطلاعاتی سراسری مانند اینترنت خواهند بود. اگر میگویم به درستی، منظورم این نیست که آن موقع واقعیت داشت و درست بود. اما الان که مدتها از آن سالها میگذرد، مشخص شده که پیش بینیهای آلنکی درست از آب درآمده است(مانند پیشبینیهای مارشال مکلوهان). آلنکی عقیده داشت که زیراکس با در اختیار داشتن منابع تولیدی، بازاریابی قوی و «در اختیار داشتن بهترین طراحان نرمافزار جهان» باید سهم عمدهای از این بازار را به دست آورد. البته این اتفاق روی نداد.
نظر آلن کی در مورد این شکست
آلن کی میگوید: «آنها اهمیت موضوع را درک نمیکردند. البته ما هم در آماده کردن ذهن آنها خوب عمل نکردیم. حتی اگر ما کارمان را خوب هم انجام داده بودیم باز هم تاجران بیشتر شبیه مهندسان هستند تا دانشمندان. یعنی آنان عمل را بر اندیشه ترجیح میدهند. در حالی که در بعضی مواقع، مخصوصاً وقتی که با پدیدهی جدیدی روبرو هستیم باید وقت بیشتری را صرف درک آن کنیم، نه این که فقط نگران باشیم که چه کاری با آن میتوانیم انجام دهیم. این اتفاق یکبار دیگر هم برای شرکت زیراکس در دههی پنجاه روی داده بود. در آن زمان، آرتور لیتل (شرکتی در زمینهی مشاوره) پیشبینی کرده بود که در آینده هیچ بازاری برای فتوکپی و کسب و کار آن وجود نخواهد داشت.»
استیو جابز و آلن کی
گرچه زیراکس حمایتهای مالی خود را از پروژه کی قطع کرد ولی وضع در شرکت اپل به گونهای دیگر بود. در سال 1979، استیو جابز، جف ارسکین و چند نفر دیگر از کارشناسان فنی اپل به سراغ آلنکی و همکارانش آمدند و از کارهای آنها بازدید کردند. آنها تحت تأثیر کارهایی که آلنکی و همکارانش انجام داده بودند قرار گرفتند ولی شگفتی آنها وقتی بیشتر شد که استیو جابز ایراداتی از ر وش نمایش اطلاعات گرفت و دان اینگالز مشکل را در کمتر از یک دقیقه برطرف کرد. جابز سعی کرد که این نرمافزار را از زیراکس بخرد اما زیراکس، با وجودی که سرمایهگذاری اندکی هم در اپل کرده بود، از این کار سر باز زد.
اسمالتاک که اکنون توسط یکی از شعبههای زیراکس به نام پارک پلیس به فروش میرسد و همین الان هم به خاطر انعطافپذیری فوقالعادهاش همچنان مورد تحسین است.
گفتگو با آلن کی از زبان اندروبینستاک
در ماه ژوئن سال 2012 ، انجمن محاسبات ماشینی ACM صدسالگی آلن تورینگ را با برگزاری کنفرانسی جشن گرفت که در آن بیش از سی برنده جایزه تورینگ سخنرانی کردند. در یکی از زمان های استراحت ، من موفق شدم تا مصاحبه ای را با آلن کی ترتیب دهم ؛ یکی از برندگان جایزه تورینگ که نوآوریهای بسیاری به وی نسبت داده میشود. آلن کی اعتقاد دارد که بهترین راه پیش بینی آینده ، اختراع آن است.
-بینستاک: مصاحبه را با پرسشی در رابطه با یک داستان معروف آغاز میکنم. گفته شده که شما تا زمانی که به کلاس اول بروید، بیش ازصد کتاب خوانده بودید و این مطالعات باعث شده بود تا شما متوجه شوید که معلم ها مدام در حال دروغ گفتن به شما هستند.
- آلن کی : بله این داستان نخستین بار در یکی از نوشته هایی مطرح شد که برای یک مجلس یاد بود نوشته شده بود.
- بینستاک: پس شما آنجا در اول کلاس نشسته بودید و فهمیدید که معلم ها دروغ میگویند. آیا این موضوع را به دانش آموزان دیگر منتقل کردید؟
- آلن کی : در واقع اگر شما یک دیوانه تمام عیار نبوده و از نوع خاص خود شیفتگی رنج نبرید، عموما خود را بسیار نرمال فرض میکنید. بنابراین من درباره این موضوع فکر نمیکردم. من در کل آدم درونگرایی بودم و سعی میکردم سرم به کار خودم باشد. تنها موقعی ار خودم سرسختی نشان می دادم که مجبورم میکردند با آنها همراهی کنم.
-بینستاک: پس در نهایت به آنها دروغگویی شان را ثابت کردید؟
-
آلن کی : بله. البته چیری که من را منقلب کرد ، چند سال بعد اتفاق افتاد. در آن زمان من یک نسخه از مجله لایف را پیدا کردم که عکس های مارگارت بورک وایت از اردوگاه «بوخن والد» نازی ها در آن زمان چاپ شده بود. این موضوع به دهه 1940 در یک مزرعه و بدون دسترسی به تلویزیون. در آن لحظه من فهمیدم که بزرگسالان چقدر می توانند خطرناک باشند، منظورم خیلی خطرناک است! من کلا آن تصویر را فراموش کردم ، اما همواره کابوس می دیدم و فراموش کرده بودم که این تصاویر از کجا وارد ذهن من شده اند. هفت یا هشت سال بعد ، شروع کردم به وصله زدن کار های قدیمی .
رفتم و مجله را پیدا کردم.این شاید نقطه من بود که دیدگاهم را راجع به زندگی تغییر داد. در این نقطه بود که من به آموزش و تخصیلات علاقه مند شدم . علاقه من به آموزش ، خیلی حالت خارق العاده و سحر آمیزی ندارد. من علاقه به خصوصی به کمک به کودکان ندارم، اما شیفته ساختن بزرگسالانی بهتر هستم .
هجوم اروپایی در علوم کامپیوتر
آلن کی : شما باید با ویلیام نیومن صجبت کنید که همین جا حضور دارد. او بخشی از جنبش فرار مغزهای انگلستان بود.در میان آنها کریستوفر استراچی نیز حضور داشت که من وی را یکی از 10 دانشمند برتر تاریخ علوم کامپیوتر می دانم.آن ها همچنین پیتر لندین را داشتند.در واقع آنها پیش از ما مدیریت حافظه و time sharing را داشتند . و ناگهان در اوایل 1960 شرایط زندگی در بریتانیا به حالت بحرانی رسید و دانشمندان جوان این کشور راه ایالات متحده را پیش گرفتند .
ویلیام یکی از افرادی بود که به معنای واقعی کلمه ، حوزه گرافیک کامپیوتری را بنا نهاد. او نخستین کتاب مشهور این حوزه را با عنوان "اصول گرافیک کامپیوتری تعاملی " به همراه رابرت اسپراول تالیف کرد . ویلیام به هارواد آمد ، تحت نظر ایوان ساترلند تحصیلات تکمیلی خود را آغاز کرد و در سال 1965 یا 1966 دکترایش را گرفت . ویلیام سپس به دنبال ایوان به یوتا رفت و وقتی زیراکس پارک تاسیس شد ، به این موسسه تحقیقاتی آمد .
در فرانسه نیز ، البته به دلایلی متفاوت ، اتفاق مشابهی رخ داد . بنابراین یکی از مواردی که منفعت بسیاری برای ما داشت این بود که توانستیم بریتانیای ها و فرانسوی های بسیار مستعد را با آن فرهنگ خاص و بی محابای شان جذب کنیم . این افراد از مهم ترین بخش های پیشرفت علوم کامپیوتر در ایالات متحده بودند. به عنوان مثال ، نخستین فونت های آوت لاین توسط پاتریک بادلایر که دکترایش را در یوتا گرفته بود ، در پارک ابداع شد . سایه گذاری روی اشیاء سه بعدی به افتخار هنری گورو Henri Gouraud " گورو " نامیده شد. وی نیز در یوتا بود . دقیقا همان زمانی که ایوان نیز در یوتا بود.
پینوشت: " هیچگاه برنامهنویس خوبی نبودهام" عنوان مصاحبه بینستاک با آلنکی بوده است